توافق گفتار با کردار؛ شرط اصلی تأثیر گفتار
از نکاتی که در مقام ارشاد و تعلیم دیگران، به خصوص در تربیت و تبلیغ مذهب صحیح، باید بدان توجه داشته باشیم این است که رفتار و گفتارمان با هم توافق داشته باشد. «نور» به آرامی و ملایمت در دیگران اثر می گذارد، در حالی که «نار» می سوزاند و آزاردهنده است. در مقام ارشاد و هدایت دیگران، باید مثل نور بود، نه نار. نباید طوری حرف بزنیم که مخاطب و شنونده اذیت شود، نباید با تندی و خشونت برخورد نماییم، باید با ملایمت رفتار کنیم تا حرف حق در شنونده اثر کند.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: آنان نه با زبان تنها بلکه با اعمالشان و نهایت توانشان مردم را به سوی ما دعوت می کنند. گاهی رفتار یک شخص موجب می شود که دیگران به او متمایل شوند و اگر سخنش ضعف و نقصی داشته باشد با رفتار و شخصیتش جبران می شود. بنابراین، در مقام ارشاد و نصیحت، تأثیر عمل کمتر از گفتار نیست. به همین دلیل حضرت می فرماید: خدا رحمت کند گروهی را که با عمل و تمام توان خود درهدایت مردم تلاش کردند. باید توجه داشته باشیم که وظیفه ی ما فقط عمل فردی به دستورات اسلام نیست؛ یکی از بزرگترین وظایف ما هدایت دیگران است، چه روحانی باشیم - که رسما این مسؤولیت را پذیرفته ایم - و چه غیر روحانی. هر کس باید به قدر توان خود دیگران را هدایت کند: اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است.
وقتی می بینیم دیگران گمراه می شوند، باید دست آنها را بگیریم و راهنماییشان کنیم. این راهنمایی وقتی مؤثر واقع می شود که رفتار ما با گفتارمان همراه باشد. حتی گاهی اگر رفتار ما درست باشد، به گفتار هم نیازی نیست، به شرط آن که هدایت را وظیفه ی خود بدانیم ومراقب رفتار و گفتارمان باشیم. باید توجه کنیم که ما می توانیم برای همسر، فرزند، دوستان و نزدیکانمان الگو باشیم.
——————————————————
- فرازی از کتاب پندهای صادق علامه مصباح یزدی (دامت عزه)
دنیاپرستیم یا اولیاالله؟!
دنیاپرسـتان اصـلا نمی تواننـد با خـدا انس بگیرند و انسـشان تنها با هوسهای مادی است. دنیاپرسـتان اگر بخواهنـد مـدتی در اتـاقی تنهـا بماننـد و دو رکعت نمـاز بـا حضـور قلب بخواننـد، گـویی در زنـدان تـاریک کشنده ای گرفتار آمده اند و می خواهند جانشان را بگیرند. اما اولیای خداچنین نیستند؛ با این چیزها انس نمی گیرند. آنان منتظرند تا از بیگانه ها کناره بگیرند و با محبوب اصـلی خود ارتباط برقرار کنند. منتظر رسـیدن وقت نمازند. منتظرند وقت نمازشب برسد تا در خلوت به عبـادت بپردازنـد. آنان از چنین چیزهایی لـذت می برنـد.حضور درخلوت، و راز و نیاز با او بزرگترین لـذت آنها است. ازچیزهـایی که مترفان و خوش گـذران ها با آن انس دارنـد، وحشت می کننـد.
———————————————————
- فرازی از کتاب پندهای صادق نوشته علامه مصباح یزدی (دامت عزه)
دل شما نورانی است؟
همان گونه که در عالم محسوسات، نور بزرگترین وشـناخته شده ترین مظهر نیرو است، در عالم معنویات هم نورانیتی معنوی وجود دارد که در دل انسان جا می گیرد و انباشـته می گردد. این نور، موهبتی خـدایی است. هر انسانی میتوانـد با کسب لیاقتهایی، قلب خود را آماده کنـد تا دلش پر از نور گردد. نشانه ی دل پر نور هم این است که توجهی به دنیا و زرق و برق آن ندارد، به لذتهای مادی دل نمی بنـدد، فقـط توجهش به مسایـل معنوی و اخروی است. امـا به عکس، کسـانی که به زرق و برق دنیا چشم می دوزنـد و دنبال هوسهای مادی اند، باطنشان ظلمانی است،چشـمشان حقایق را نمی بیند و ارزش مسایل معنوی را درك نمیکننـد. در نتیجه، گول ظاهر فریبنده ی آن را می خورند.
———————————————————-
- برگرفته از کتاب پندهای صادق علامه مصباح یزدی (دامت عزه)
مازندران میزبان 30 شهید غواص و خط شکن دفاع مقدس
سردار عبدالله ملکی، مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری رسا در ساری گفت: در ایام شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) 13 شهر استان میزبان سی شهید غواص و خط شکن است.
وی با بیان این که از این تعداد شهدا،22 شهید گمنام بوده، و هشت شهید شناسایی شدهاند، افزود: شهدای غواص به مدت چهار روز در شش محور مورد استقبال مردم مازندران قرار میگیرند.
سردار ملکی با اشاره به این که از تاریخ 15 تا 18 مرداد تمام شهرهای مازندران میزبان این شهدا خواهند بود، ادامه داد:مراسم شب وداع با سی شهید غواص و خط شکن شب دوشنبه 19 مرداد همزمان با شب شهادت امام جعفر صادق(ع) با حضور 20 هزار نفر از عاشقان و رهپویان راه شهدا در باغموزه دفاع مقدس مازندران برگزار میشود.
مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران اضافه کرد: مراسم تشییع شهدا از ساعت نه صبح روز سهشنبه 20 مرداد از میدان شهدا تا حسینیه عاشقان کربلای ساری برگزار خواهد شد. سردار ملکی در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: دو شهید گمنام غواص و خط شکن در روز شهادت امام جعفرصادق(ع) در حسینیه عاشقان کربلای ساری خاکسپاری خواهند شد.
وی افزود: بقیه شهدای گمنام از تاریخ 21 مرداد تا 25 مرداد قبل از دهه کرامت در شهرهای بهشهر، نکا، میاندرود، شیرگاه، پل سفید، ساری، گنج افروز بابل، محمودآباد، ایزدشهر، عباسآباد، فریدونکنار، چالوس و آمل تشییع و تدفین خواهند شد.
مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران با اشاره به اینکه این شهدا از لشکر 25 کربلا هستند، که در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیدند، گفت: همچنین در این ایام مراسم شب وداع با شهدا در شهرهای مختلف استان برگزار خواهد شد.
ارزشمندترين حاجتها
اگر ما برای برآورده شدن حاجت هم صلوات ميفرستيم، خوب است حاجتمان را در پيشگاه حضرت ولي عصر سلاماللهعليه اين قرار دهيم: آقا من هزار صلوات ميفرستم تا شما از خدا بخواهيد معرفت مرا به شما زياد کند! اگر مزد ميخواهيم اينگونه مزد بخواهيم. باور کنیم که اگر لذايذ دنيا باشد یا نباشد، چندان فرقی نميکند. با خود درباره آن روزهايي که بسیار خوش گذرانديم و روزهايي که بسیار بر ما سخت گذشت بیاندیشیم! بهراستی اکنون چهقدر از آن خوشیها یا سختیها در يادمان باقی مانده است؟ هم روزهای سخت گذشت و هم روزهای شادي! واقعا هم گذشت! اکنون که فکر میکنیم گویا خوابي بیش نبودهاند. اما اين معرفت و محبت است که در عمق دل ما تا ابد باقی ميماند و باعث ميشود انسان در عالم آخرت هم با ائمه اطهار علیهمالسلام محشور باشد. اين کجا و آن کجا؟! باید همتمان را بلندتر کنيم و اگر حاجت هم ميخواهيم بيشتر روي حاجتهاي معنوي تکيه کنيم1.
——————————————————————–
1- فرازهایی از سخنان علامه مصباح یزدی (دامتبركاته)
زندگی به سبک اسلامی
چند روزی بود وسایل دیگران که دستش بود گم می شد. کارش شده بود به آن اداره و مغازه سر بزند و خیابان ها را بگردد تا پیدایشان کند. فشار زیادی رویش بود. اطرافیانش هم می گفتند اگر پیدا نشود چه؟ هر بار هم وسایل گمشته پیدا می شد؛ موبایل، شناسنامه و … . اما قبل از پیدا شدن وسایل، امتحان سختی برایش بود. طبیعتا” باید عصبانی می شد و می گفت: «شانس ماست، عجب گیری افتادیم» اما به یاد حدیث امام علی علیه السلام که می افتاد جلوی خودش را می گرفت: « هر کس مصیبت های کوچک را بزرگ شمارد خداوند او را به مصیبت های بزرگ گرفتار می کند.»
کاش هنرمند بودم....
«ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» یعنی اینکه شما که دوست خدایید هنر نکردید، برای اینکه به او محتاجید به او علاقه مندید. کاری بکنید که او به شما علاقه داشته باشد و شما را مظهر خود ببیند. محب بودن خوب است ولی اوایل راه است، محبوب بودن چیز خوبی است. فرمود هنر این است که شما محبوب خدا باشید نه محب خدا . محب خدا بودن مقدمه است برای محبوب خدا شدن بین این مقدمه و آن نتیجه یک پلی است و آن پیروی حبیب خداست.۱
——————————————————–
1- برگرفته از سایت علامه مصباح یزدی (دامت عزه)
فلسطین...
قضیهی فلسطین کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلامی است1.
——————————————————–
1- سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ 1385/1/25
نشاط علمی
در اینجا می خواهم نظریه سه حلقه ای سلامت را درباره نشاط علمی مطرح کنم. نظریه سه حلقه ای، از یک پروتکل فکری بیرون آمده است به نام «نگاه سیستمی»؛ یعنی به هر چیزی باید به صورت سیستمی نگاه کنید؛ چون خود شما سیستم هستید، عالَم، سیستم است و دین هم سیستم است. پس وجهی ندارد که ما غیر سیستمی نگاه کنیم. نشاط علمی نیز در این سیستم است. شما نمی توانید دستور بدهید و بگویید، فلان گروه باید نشاط علمی داشته باشد و باید بر مشکلات فائق آید و فقط به این توصیه قشنگ بسنده کنید. این کافی نیست. باید همه جوانب را درنظر گرفت؛ مسائل جسمانی، روحانی، تفریح و …
مرحوم شهید ثانی بسیار کامل و جامع در کتاب منیة المرید از این حقیقت سخن گفته است. اگر حوزه می خواهد پا بگیرد و روزآمد شود، باید نگاهی در سنت های خود داشته باشد. باید از سنت و میراث گذشته خود ـ مانند آنچه در کتاب منیة المرید آمده است ـ آغاز کند. ما در سنت گذشته، میراث ارزشمندی داریم؛ منتها باید آن را نو و به روز کنیم و مصادیق جدیدش را بیابیم. مرحوم شهید ثانی در این کتاب، به هر سه حوزه توجه داشته است.
به طور کلی سلامت و سعادت انسان ها مربوط به سه حوزه است: حوزه اول مربوط است به ملکوت؛ حوزه دوم حوزه ذهن است؛ یعنی موقعیت، شکل و ساختار ذهن ما و حوزه سوم، حوزه جسم یا ناسوت است؛ یعنی هر چیزی که ما در عالم ماده با آن مواجهیم، یا در آن زندگی می کنیم؛ مثل خانه هایمان، شهرمان، آب و هوا، وضعیت جسمانی و مزاج و مانند آن.
نظریه سه حلقه ای سعادت و سلامت می گوید، اگر می خواهیم سعادت و سلامت به عرصه حیات بشری راه بیابد، باید به این سه حوزه توجه کنیم. نمی توانیم تنها به یک یا دو حوزه بنگریم. ما این نظریه را از خود دین و آموزه های دینی به دست آورده ایم و همچنین از تجارب ملموس زندگی بشر که برای ما حجت اند. حال، سؤالی که قابل بحث و بررسی است این است که نشاط علمی چه ربطی به این نظریه دارد؟
طلبه ای که علم را طلب می کند، باید ویژگی هایی داشته باشد، و طلب علم شرایطی دارد. این شرایط در طلب هر علمی هست؛ حتی ریاضی و فیزیک؛ اما در علوم دینی وجود و نمود بیشتری دارد. طالب علم دینی، می خواهد رسالت انبیا را بر دوش بگیرد؛ لذا برخی ویژگی ها در اینجا برجستگی خاصی پیدا می کنند. در حوزه علوم دینی مطلبی را بارها برای ما گفته اند و آن این است که علم اندوزی، یک گرایش فطری است. انسان بالفطره و اولاً و بالذات طالب دانستن است. انسان به حضرت حق عشق و تمایل دارد و این همانند یک نیروی پیش برنده، او را به سوی کاویدن و پژوهیدن پیش می برد. در فرهنگ دینی ما علم، نور دانسته شده است: «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء.»
قرآن و روایات، وقتی سخن از علم و علم اندوزی به میان می آورند، دست بر حوزه ملکوت انسان ها می گذارند. حضرت علی(ع) می فرماید: «انّ هاهنا لعلما جمّا …» یعنی در سینه من دانش فراوانی است؛ ولی کسی نیست که این علم را بدو بسپارم. حضرت کسی را پیدا نمی کند که شایسته این علم باشد. اگر آن را به مردم روزگارش بسپارد، علم تبدیل به بلای آنها می شود. وبال گردنشان می شود. در مسیر شهوات از آن استفاده خواهند کرد. کسی لایق آن علم نبود. چرا؟ چون حوزه ملکوتشان آماده نبود، پاک نبود. حوزه ملکوت باید پاک باشد.
پس علم نور است و با عالم ملکوت ارتباط دارد. حال باید دید ملکوت ما چقدر طهارت دارد؟ آیا ما با حضرت حق سنخیت پیدا کرده ایم؟ آیا طهارت پیدا کرده ایم؟ علم نیز مثل ما دارای جسم و روح است. منتها، جسم او عبارت از این کتاب ها نیست. جسم علم، الفاظ هم نیست؛ بلکه عبارت از «معانی» است. اگر ما خوب درس بخوانیم، تازه به جسم علم می رسیم. این الفاظ، درواقع رسانه های علم اند. حتی جسم او هم نیستند. جسم علم، آن مفاهیمی است که ما درک می کنیم.اگر در بحث اصول، شما استصحاب را خوب درک کنید، به جسم علم دست یافته اید. باید بکوشیم تا به روح آن دست بیابیم.باید این مفاهیم را تبدیل به نور کنیم. نور، یکی بیش نیست؛ منتها مشکّک است. مراتب دارد؛ اما وحدت هم دارد. اگر ما با روح علم مرتبط شویم، وحدت و یکپارچگی آن را درک خواهیم کرد. در عالم، یک نور، بیشتر وجود ندارد: اللّه نور السموات و الارض. هرجا که ما با نور مواجه شویم، درحقیقت با یک ظلّ اللّه مواجه شده ایم. به مرتبه ای از لقاءاللّه رسیده ایم.آن بحثی که می گوید انسان ها از ژرفای فطرت عاشق خدایند و او را می جویند، در اینجا درستی خود را نشان می دهد: انسان دنبال نور است؛ درپی علم است؛ دانستن را دوست می دارد. حال، اگر ملکوت ما پاک باشد، این اجسام علمانی مبدل به نور می شوند و وقتی این نورها با نور حضرت حق ارتباط پیدا کردند، باطن ما به نشاط می رسد. خلاصه آنکه باید حوزه ملکوت ما پاک باشد. چون علم، غیور است و در هر ظرفی وارد نمی شود. پس مسئله تزکیه نفس و طهارت باطن، نخستین شرط نشاط علمی است. در این باره بزرگان و عرفای مابه قدر کفایت بحث های لطیفی نموده اند.
حوزه دوم، حوزه ذهن است که با بحث نشاط علمی ارتباط وثیقی دارد. من در نظریه سه حلقه ای به حوزه ذهن اهمیت بیشتری می دهم؛ چون حوزه ذهن ـ آن گونه که بنده تعریفش می کنم ـ حوزه ای است که شما در آن می توانید تصمیم بگیرید، تغییر ایجاد کنید و… . شاید این مفهوم از ذهن، با آنچه فلسفه و روان شناسی به دست می دهند، متفاوت باشد. شما در ذهن، ارتباط میان مفاهیم را سامان می دهید. در ذهن فیلترهایی دارید؛ فیلترهای خوش بینی، بدبینی، شوق، علاقه شخصی و عادت های ذهنی همه در حوزه ذهن جای دارند. یکی از اساتید معرفت شناسی می گفت، از مباحث بسیار مهم، عادت های ذهنی جوامع است. هر جامعه ای عادت دارد مفاهیم را به گونه ای خاص بفهمد. این سخن درستی است. اگر شما به بطن یک جامعه راه بیابید و در آن دقت کنید، خواهید دید که ـ مثلاً ـ جامعه ای، پراگماتیستی فکر می کند. ذهنش این گونه کار می کند.هر جامعه ای عادت ذهنی خاصی دارد. این عادات در نشاط علمی خیلی مؤثر است که تفصیل آن را به جایی دیگر وامی گذاریم. درحوزه ذهن، حرف برای گفتن فراوان است. فقط همین را بدانیم که حوزه ای که می توانیم در آن تغییر ایجاد کنیم، حوزه ذهن است. اگر بخواهیم در ملکوتمان نیز تغییر ایجاد کنیم، باید از مجرای ذهن به این کار بپردازیم. اگر بخواهیم در ناسوتمان هم تحوّلی را رقم بزنیم، باید از همین جا آغاز کنیم؛ «ما من حرکة الاّ و انت محتاج فیها الی المعرفة.» این«معرفت»، معرفت ذهنی است. تکنیک هایی نیز که برای مطالعه و آموختن و اندیشیدن و … عرضه می کنند، در واقع تلاش می کنند موانع فهم را در ذهن برطرف می کنند.
حوزه سوم، حوزه ناسوت یا جسم است. همان طور که بیان شد ما در سیستم آموزشی باید به هر سه حوزه توجه کنیم.برخی از اِشکالاتی که بر نظام حاکم بر حوزه علمیه وارد است مربوط به این است که از این نگاه سه جانبه غفلت شده است مثلاً ما عموما نگاهمان به ناسوت ضعیف است. به طلبه می گوییم، آقا! دلت پاک باشد، نیت وا نگیزه ات الهی باشد، کافی است. یا اگر اراده قوی داشته باشی، کافی است. در صورتی که نمی توان برای یک نظام آموزشی چنین نسخه ای پیچید.اجازه بدهید، نکته ای را درباره ناسوت عرض کنم تا از بینش عمیق و جامع بزرگانمان لذت ببرید. شهید ثانی در کتاب منیة المرید می گوید، لازم است که طلبه درباره مزاج های جسمانی خود نیز مطالبی بداند. بر طلبه لازم است که از طب نیز سررشته ای داشته باشد؛ یعنی قدری پزشکی بداند.
به نظر شما چرا شهید ثانی می گوید، طلبه باید قدری هم طب بداند؟ می گویند طلبه ای پیش آیت اللّه حائری می آید و از عدم توفیق در مباحث علمی و درسی شکایت می کند. مرحوم آیت اللّه حائری توصیه هایی به او می کند و آن طلبه پس از مدتی به موفقیت می رسد. برخی از این توصیه ها، به مسائل جسمانی مربوط می شدند؛ مثلاً در اتاق کم نور مطالعه نکن، در فلان ساعت کتاب نخوان، تفریحات را مهم بشمار، ورزش کن و … . ایشان از توصیه های ملکوتی آغاز نمی کند. آن طلبه هم درواقع نشاط علمی داشته؛ ولی نشاطی که خفته و بالقوه مانده بود. از اینجاست که غلط بودن برخی استدلال ها بر ما روشن می شود؛ مثلاً اینکه می گویند می توان مثل بوعلی یا ابن سینا را با هر شرایطی ساخت و به مراتب بالای علمی رسید، این یک مغالطه است. مغالطه ممکن است حتی از بزرگان ما نیز سر بزند. اینکه حال یک شخص استثنایی را بخواهیم به کل جامعه تعمیم دهیم، خود یک مغالطه است؛ یعنی به جای اینکه مشکل را حل کنیم، فردی خاص در شرایطی خاص را به عنوان الگو مطرح می سازیم.
نباید حال یک شخص را به یک ملت و جامعه تعمیم داد. اگر شما می خواهید نشاط علمی داشته باشید، باید حوزه ناسوت را هم سازمان و سامان بدهید. معنا ندارد که فقط از تزکیه نفس دَم بزنید و به جسم توجه نکنید. عقل سالم در جسم سالم است.
——————————————————————-
پی نوشت: